سخن روز، تیر ۱۴۰۴
نویسنده: عبدی کلانتری
نقطه، فقط یک نقطه
پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۳ ژوئیه ۲۰۲۵
«نقطهزنی» اصطلاحی جدید بود در انبار مهمات تبلیغاتی راستگرایان برای مشروعیت بخشیدن به بمبهای اسراییلی. این واژه ذهن را پذیرای چیزی خوشایند و عادلانه میکرد. روی نقشهی شهر، «نقطه» نمایندهی موجودیتی منحوس بود که محو کردناش یک قدم ما را به آزادی نزدیکتر میکرد. «نقطه» فقط به رژیم تعلق داشت. در اطراف «نقطه» همه چیز امن و امان بود. نقطهزنی مثل تیغ جراح به سرعت یک غدهی بدخیم را به درک واصل میکرد تا بدن جامعه قوی شود؛ یک گام نزدیکتر به عدالت!
در کلیپی که مشاهده میکنید، «نقطه» میدان تجریش است، نقطههای کوچکتر اتوموبیلهای پشت چراغ قرمز، و نقاط ریزتر و بیمقدارتر دهها بدن شهروندی که در ثانیهای در هوا محو میشوند. عفو بینالملل: دستکم ۱۲ نفر کشته شامل کودکان و یک زن باردار! تعداد زخمیها نامعلوم.
وقتی این ویدیو از دوربین مداربسته منتشر شد، راستگرایان تلاش کردند آنرا ساخته و پرداختهی هوش مصنوعی جلوه دهند، و وقتی شواهد جانبی و عکسهای دیگر از همان میدان و در همان لحظه اصالت این کلیپ را بدون بروبرگرد ثابت کرد، واکنش تیپیک این «عدالتخواهان» در گفتهی خانم جامعهشناس مقیم فرانسه مهناز شیرالی منعکس شد که شانه بالا انداخت و تقصیر را به گردن خود مردم انداخت، «مردم اگر تعلیم دیده بودند در شرایط جنگی پشت چراغ قرمز چه میکردند؟» به راستی، این مردم تعلیم ندیده چرا قدردان این نقطهزنیها نیستند که آمده آنها را آزاد کند؟
میدان قدس تجریش، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، برای ثبت در تاریخ /// ع. ک.
انفجار در تجریش
مسؤلیت اخلاقی؟
جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ ـ 27 ژوئن 2025
ضربهای که تهاجم جنگی اسراییل به نهادهای جامعه مدنی و فعالان آن در ایران زد سهمگین است. بگیر و ببند شهروندان ناراضی، سانسور اینترنت، بالا رفتن اعدامها، ترور روانی در رسانهی اجتماعی برای کمترین انتقاد ــ که قابل پیشبینی بود و ما هم پیشاپیش بارها گفته بودیم که این احتمال بالاست: یک رژیم زخمخورده و به شدت تضعیف شده در وضعیت جنگی، در فقدان یک جنبش اجتماعی و تشکیلات سیاسی ریشهدار، انتقام خودش را از مردم خواهد گرفت.
طرفداران حمله اسراییل همیشه استدلال میکردند تهاجم خارجی هر برآیندی داشته باشد وضع از همان که هست بدتر نمیشود، اندکی سختی و تلفات میارزد تا برسیم به ثمرهی شیرین پیروزی اسراییل! ساعت اول ظهور بمبها در آسمان کشور، حسین رونقی نوشت «به آفتاب سلامی دوباره میکنیم!» گفتند نه از هرجومرج بترسید نه از جنگ داخلی، نه گروههای اتنیکی به جان یکدیگر میافتند و نه هرگز میان دولتهای متخاصم ساختوپاختی صورت خواهد گرفت. «نگران نباشید، رژیم لبهی پرتگاه است، دوران گذار آغاز شده، وعدهی دیدار بزودی در تهران!»
حالا هم که ورق برگشته همانها استدلال دیروزشان را فراموش کرده، با فهرست کردن بگیروببندها مسؤلیت اخلاقی این وضعیت را که خود در آن شریکند به گردن مخالفان جنگ میاندازند. گویی این ما بودیم که مانع سقوط رژیم شدیم و از حالا به بعد هر بلایی سر مردم بیاید تقصیر ماست که میگفتیم بمبارانها باید متوقف شود.
توقع ذرهای مسؤلیتپذیری از این جماعت بیهوده است. آقای رضا پهلوی ــ که برخلاف هواداراناش در نوفتی و کوفتی یا آن مناشهی موساد نمیتواند طلبکار نتانیاهو شود که چرا زود عقب کشید ــ در اولین پیام خود پس از آتشبس گفت، «هموطنان، مسیر راه هموارتر شده است.» هموارتر؟ مسیر به کجا هموارتر شد؟ کولبر به جرم جاسوسی اعدام شد. زندانی سیاسی اوین که در حبس هم مقاومت را سازمان میداد حالا در جهنم قرچک بدون هوای سالم در فضایی که گنجایش ندارد در حال جانکندن است. چه چیز هموارتر شد؟ شما همین یک ذره مقاومت جامعهی مدنی کشور را به پای رژیمچنج پوشالی قربانی کردید چون باور داشتید وضع از همان که بود بدتر نخواهد شد. /// ع. ک.
«دادخواهان»
سه شنبه ۳ تیر ۱۴۰۴ ـ 24 ژوئن 2025
حباب رویای «تغییر رژیم» ترکید و تمام کسانی که همسو با بمبهای اسراییلی ذهن مردم را در این روزها با وعده سقوط عنقریب جمهوری اسلامی بمباران کردند و مدعی شدند «دوران گذار به رهبری رضا پهلوی» فرارسیده حالا یک توضیح به مردم بدهکارند. فعالان سرشناس جنبش دادخواهی هم همینطور. حامد اسماعیلیون که در ابتدای حمله اسراییل آنرا همچون نهیب عدالت جار زد حالا بعد از دوازده روز بمب و اضطراب و وحشت به فکر «کودکانی که به دست اسراییل در ایران کشته شدند» افتاده است! اما همین دلسوزی ظاهری را هم در متن جملهای دوپهلو میگذارد، اول از کشتهشدن فرماندهان نظام اظهار رضایت میکند ــ گویی آن یک جنگ دیگر بود که حلاوت داشت و عدالت آورد متفاوت از جنگی که کودکان را به قتل رساند ــ و سپس در همان جمله چنین القا میکند که تلفات ایران و اسراییل و کودکان قربانی از دو سو همسنگ بودند. بلافاصله هم ابراز نگرانی میکند که جمهوری اسلامی از نام کودکان قربانی «اعتبار برای آبروی از دست رفته بخرد»! لابد همانطور که حماس از نام سیزده هزار کودکِ قتل عام شده بدست ارتش اسراییل برای خود آبرو خرید! کسی که اهل ادبیات است و وزن کلمات و بار عاطفی و بستر معنایی واژگان را میشناسد، با این عبارات زیرکانه برای ارتش مهاجم اعتبار و حیثیت میخرد تا به مردم بگوید هرچه در این دوازده روز کشیدید و هرتعداد قربانی دادید، اسراییل مقصر نبود. درست مثل نرگس محمدی که در بیانیهاش راجع به بمباران زندان اوین همهجا از افعال مجهول مثل «تخریب شد» استفاده کرد که نامی از فاعل اصلی و صاحب جنگندهها نبرد! اگر فعالان جنبش دادخواهی ما اینها باشند، دیگر چه انتظاری داشته باشیم از کرور کرور تحلیلگر درپیتی ایران اینترنشنال و رادیو فردا و بقیه «اپوزیسیونِ» آویزان به بمب و پروپاگاندا. /// ع. ک.
جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
ربط دادن حمله نظامی اسراییل به جریان دادخواهی در ایران هیچ منطقی ندارد. دو فعال سرشناس دادخواهی، حامد اسماعیلیون و فریبا بلوچ دیشت در پیامهای جداگانه این حمله را همچون ندای عدالت علیه جنایت هواپیمایی اوکراینی و کشتار شهروندان بلوچ در زاهدان بدست سپاه ترسیم کردند. این دو که در برابر نسلکٌشی غزه و حکم دیوان بینالمللی کیفری سکوت کرده بودند حالا همصدا با بسیاری از چهرههای اپوزیسیون در خارج، رضایت خودشان از حمله اسراییل را به احساسات مردم ایران و حس دادخواهی نسبت میدهند. جمشید برزگر تحلیلگر ایراناینترنشنال مینویسد «واکنش عمومی» مردم به این حمله «چیزی جز خوشحالی نیست.» کاوه شهروز از کانادا مینویسد «دلیل نداره مردم عادی احساس ناامنی کنن.» و «الان وقت خوبی برای تسخیر خیابونهاست.» این توییتها نمونهای از خروار است. چرا این تحلیلگران و فعالان خارج کشور در همان ساعات اولیه حمله نظامی اسراییل خودشان را نماینده و سخنگوی احوالات مردم ایران تصور میکنند؟!
روز اول جنگ
جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
اسراییل موفق به سابوتاژ مذاکرات صلح شد! در دور اول، اهداف اسرائیل شامل تاسیسات هستهای، سامانههای پدافند هوایی، انبارهای مهمات و آزمایشگاهها بود؛ و البته ترور هدفمند رهبران سپاه با همان روش غزه و لبنان: برای شکار یک رهبر نظامی منفجر کردن تمام ساختمان یا محله مسکونی با سکنه غیرنظامی در قلب شهر! آیا مردم از این ضربهها خشنود هستند یا به شدت ترسیدهاند؟ اپوزیسیون سر از پا نمیشناسد و ایراناینترنشنال در این چند ساعت تماماً تبلیغات اسراییل را رله کرد. از پودر شدن سران سپاه سر شوق هم که بیایند (یا بیاییم)، خشم مردم از حاکمان طوری نیست که این لحظه را تبدیل به قیام علیه رژیم و سرنگونی آن کند. در چنین لحظاتی ترس و بلاتکلیفی و یافتن پناهگاه امن و جمعآوری آذوقه بر احساس رزمندگی انقلابی چیره میشود. در نتیجه، خطر ویرانی و هرج و مرج بالا میرود. حتا بدون جنگ تمامعیار و نابودی زیرساختها، به احتمال زیاد جمهوری اسلامی عزم بیشتری برای ساخت بمب اتمی پیدا میکند. بازندهی نهایی؟ مردم ایران!